درکوي خرابات ، کسي را چه نياز است
هشياري و مستيش ؛ همه عين نماز است
اسرار خرابات ، بجز مست نداند
هشيار چه داند ، که در اين کوي چه راز است ؟
خواهي که درون حرم عشق ، خرامي ؟
در ميکده بنشين ، که ره کعبه دراز است
از ميکده ها ناله ي جانسوز ؛ برآمد
در زمزمه ي عشق ، ندانم که چه ساز است !.
بـ.د.هـ.کـ.ا.ر.ي. . . !
درباره این سایت